.دير دوستت داشته ام
زيبايی ای چنان کهن
.زيبايی ای چنين نوين
!دير دوستت داشته ام
...چسان که تو در اندرون من بودی و من از خود برون
در بند هر آنچه جز تو ,جز نيستی نيست
,آنک که مرا فرا خوانده ای ندايت گوش ناشنوايم را پرده دريد
...جلالت کوری چشمم را شکافت
زيبايی ای چنان کهن
.زيبايی ای چنين نوين
!دير دوستت داشته ام
...چسان که تو در اندرون من بودی و من از خود برون
در بند هر آنچه جز تو ,جز نيستی نيست
,آنک که مرا فرا خوانده ای ندايت گوش ناشنوايم را پرده دريد
...جلالت کوری چشمم را شکافت
0 Comments:
Post a Comment
<< Home